مادر شوهرم تقریبا یه هفته‌ست خونه ماست و خیلی نازنازیه هرچی میپزم میگه میلم نمیکشه شوهرمم میوفته به دست و پاش که تو رو خدا بخور
بعد ما چند وقت پیش رفته بودیم فروشگاه اونجا جگر بود که من خیلی دوست دارم ولی قیمتشو دیدم ۹۰۰ و خورده ای بود گفتم نه نگرونه گذاشتم سر جاش و شوهرم نگفت که عیب نداره بردار و اینا
بعد الان رفته به خاطر مادرش جگر خریده
نمیدونم والا انقدر منو حرصی کرده واسه این ناراحتم و حساس شدم یا نه هرکی بود ناراحت میشد
شما بودی ناراحت میشدی یا اوکی بودی
تقصیر خودته که به خودت ارزش نمیدی
چرا به ن،ر منم ادم باید مثل مادر شوهرت باشه عزیزم
عزیزم تاحدودی حق داری ولی خب شاید اونموقع پول توکارتش نبوده ....بعدم گل دختر خوشگل اون مهمونتونه ، حالا بخره هم خودت میخوری و هم اون و هم به همه میگه پذیرایی خوبی ازم کرد و ازهمه مهم تر بخدا که ادم تودنیا یه مادرو پدربیشترنداره گاهی باید حواسش بهشون باشه ....
توام ناز نازی شو
نه خودت نخاستی قبلا اونم الان هم منت برای ننش میذاره هم چیزی گرفته که تو می خواستی
تو pms هم هستم فقط دنبال بهونم که بشینم گریه کنم
عزیزم اگه مادر خودت هم بود تو هم همه جوره تعارف و اصرار میکردی که مامان بخور
اما درباره ی خرید جیگر ، دختر خوب بعد این هر چی دلت خواست برمیداری و میگی شوهرت حساب کنه ، یه سری از مردا یا بهتر بگم بیشتر مردا همون لحظه رو دارن میبینن فکر نمیکنن حدس نمیزنن ،، باید واضح بشنون و درخواست رو دریافت کنن ، اونا فکر میکنن وقتی مثلا یکی میگه نه یعنی نه !!! نه اینکه بگم نه تا اون تعارف کنه که بخر ... متوجهی چی میگم؟
خیلی از مردا با توجه به گذشته عمل میکنن مثلا یادش مونده یه روزی یه سالی مامانش جیگر دوست داشته ، الان یادش افتاده رفته خریده ، تو هم باید بخوای و عنوان کنی تا بره تو حافظه اش و بفهمه میخوای یعنی میخوای و این واقعیه ناز نیست تعارف نیست
خیلی راحت نیازهات رو بگو ، با ناز و قطعیت هم بگو ، به بقیه کار نداشته باش اصلا به هیچ وجه نذار اون بفهمه از این که خواسته و ناز مامانش خریدار داره تو حس بد داری ... به هیچ عنوان به این چیزا اشاره نکن ، فقط خواسته های خودت رو رک و با دلبری بگو
