2777
2789

لایک کنید هر ازگاهی منو

اهو خانم هستم اولا اسمم رو دوس نداشتم ولی تو تاپیکی که زدم همه گفتن قشنگه و عاشق اسممم🥺❤️ امروز هوتن ام کاملا شکیبا 💚 متولد اولین روز از اولین ماه سال 🦋 زن آینده اقا حسین 🍷🍰 یه دختر شیرازی زیبا🥺❤️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بذار

همونم که میگن، نگاهِ ظاهرش نکن...! تدریس زبان متوسطه اول و دوم، پایه ی قوی و گرامر اصولی😍😁 بهم پیام بده اگر دوست داری زبانت پیشرفت کنه و نمره 20 بگیری..🤗 قیمت هر جلسه کلاسم خیلی کمه🙄

ممنون میشم لایکم کنید🙃

به نام خدایی که🍂 قیمت دیدارش مرگ است 🥀                                                                                                           ❌️درخواست دوستی قبول نمی کنم❌️                 


من دخترچهارم یک خونواده ی هشت نفره بودم..
پنج تا خواهر و یه دونه داداش 
یه دختر احساساتی بسیار درسخون 
قیافه م هم ظریف و نسبتا خوشگل چشمهای عسلی و موی فر
پدرم بیماری روانی داشت و شدتش کم و زیاد میشد...
مادرم یه زن آروم مهربون  و مظلوم بود
دوران بچگی و نوجوونی ما توی فقر و سختی سپری شد ..بااینکه پدرم درآمد خوبی داشت
اما خیلی زیاد خسیس بود و من سنم پایین بود اما یبار شاهد دعوای داداشم با بابام بودم که داداشم بهش گفت نزول خور..تو نباید نزول بدی و اینا
و ما یادم نمیاد هرگز لباس خوبی پوشیده باشیم غذای خوبی خورده باشیم 
و حتی رفت و آمد زیادی هم با کسی نداشتیم..
ما توی روستا زندگی میکردیم

هر کسی یا روز می میرد یا شب،من شبانه روز...

دیگه همه مون درسخون بودیم چون تفریحی نداشتیم و گزینه ی دیگه ای در کار نبود
خواهرام هرکدوم قبل من به ترتیب دانشگاه رفتن ولی خب هیچکدوم رشته ی تاپ و بدرد بخوری نرفتن چون جایی برای درس خوندن نداشتیم همش یه اتاق بود و پول کتاب تست و کنکور آزمایشی و اینا رو هم نداشتیم..

هر کسی یا روز می میرد یا شب،من شبانه روز...


منم دقیقا مثل خواهرام..بااینکه درسخون بودن اما پشتوانه ای نداشتم و حمایتی نمی‌شدم دانشگاه دولتی قبول شدم ..رشته ی بهداشت محیط ..
بعداز تموم شدن درسم دوسال طرح داشتم و سرکار رفتم و ازدواج کردم
داداشم و دوتا از خواهرام قبل من ازدواج کرده بودن
شوهرم از اون پسرهایی بود که از بچگی کار کرده بود و پس انداز کرده بود  
نسبت فامیلی دوری داشتیم و خونوادش جایگاه اجتماعی خوبی بین مردم داشتن و همه قبولشون داشتن

هر کسی یا روز می میرد یا شب،من شبانه روز...

دوماه از عقدم گذشته بود که پدرم فوت شد..راستش دلم برای بی پدری خودم و برادرخواهرام خیلی میسوخت و خیلی گریه کردم اما ته تهش حس خاصی به خود مساله ی مرگ پدرم نداشتم چون عملا برای ما پدری نکرده بود...

هر کسی یا روز می میرد یا شب،من شبانه روز...


بعد یه سال وخورده ای عروسی کردیم 

و طرحم هم تموم شده بود ..از یه طرف واسه استخدام میخوندم از یه طرف چون یکی از خواهرام مشکل نازایی داشت میترسیدم چون خودمم عادت ماهیانه م نامنظم بود بهرحال رفتم دکتر و بعدچندماه باردار شدم و خدا یه دختربهم داد..

هر کسی یا روز می میرد یا شب،من شبانه روز...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز