رابطمون ۳سال بود باهم بودیم اوایل انقدر عاشق بود انقدر مسافرت رفتیم باهم عالی بودیم یهو تغییز کرد هی میگفت رابطمون تکراری شده به دخترای دیگه نگا میکرد خیلی گریه میکردم بهش میگفتم میگفت نه اینطوری نیس
یبارم دوستمو فرستادم محل کارش امتحانش کنه میگفت از اول تا آخر داشت نگام میکرد میخاست قورتم بده به همکاراشم اشاره میکرد نگام کنن😔
وقتی قهر میکردم جلو نمیومد بعد دو سه روز دیگه خودم با گریه برمیگشتم عین خیالش نبود
میگفت ما اگه ازدواج کنیم طلاق میگیریم بهتره الان کات کنیم میگفتم خب چرا مشکل چیه من نمیتونم انقدر جیغ میزدم گریه میکردم
خلاصه اخر سر همون که به دوستم خیلی نگا میکرد کات کردم و جلو نرفتم دیگه الان ۳ماهه میگذره دارم روانی میشم اخلاق و رفتارای خوب زیاد داشت که نمیتونم فراموشش کنم
سعی کزذم با یه پسر دیگه ارتباط بگیرم بدتر شدم
نمیتونم فراموشش کنم اما اون عین خیالش نیس ولی من کل زنذگیم براش سوخت از کار رندگی افتادم چیکار کنم
بعضی وقتا افکار خودکشی بعضی وقتا طلسم و اینا به ذهنم میاد که میدونم درست نیستن