2777
2789

واقعیت من برام مهم بود

اما شوهرم هم نداشت هم خسیس بود

الان دامادمون جشن عروسی گرفت خوب بود

بعد از دهن خواهرم شنیدم که شوهرش گفته خداروشکر مجلسمون از همه بهتر شد

اونا تو مجلس ماهم بودن چون فامیلیم

این حرف خیلی قلبم رو شکوند

البته خواهرم از قصد نگفت 

احساس کردم خیلی ذوق داشت از دهنش پرید بعدش یکم خودش رو جمع و جور کرد

یادم میاد حالم خیلی بد میشه

نه اینکه برای خواهرم خوب بود نه فقط دوس داشتم مال منم خوب میشد

بعدش از مجلس منم خواهرم تعریف کرد

ولی فهمیدم خواست خوشحال بشم

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بیخیال بابا کلا میخوام ۵۰ سال عمر کنیم این حرفا چیه

من شاعرم ؛ ملقب به نامیرا🩵 اشعار عاشقانه میگم بدون اینکه طعم عشق رو چشیده باشم ؛ دوستدار ادبیات پارسی☘️ پایه ی بحث های فلسفی و ادبی👌با اعتقادات متفاوت و اندکی سنت شکن💥 اگه ساز سنتی میزنید من قطعا طرفدارتونم🪕 در حد تجربیات و دانشم سعی میکنم مفید واقع بشم🫂                                                                                                                    آتشی باشیم برای ققنوس روحمان ؛ این خاکستر را                                     ‹ققنوسی› دیگر در راه است...✨

عروسی من شبیه عروسیای دهه ۶۰ بود 

اصلا برام مهم نبود چطور باشه 

فقط وقتی میبینم باعث بان*ی عذاب دادن من داره از عروسی یکی دیگه تعریف میکنه دلم‌میخوادبزنم دهنش پر خون بشه بگم خب زنیکه تو نزاشتی واگرنه منم یه همچین جشنی میگرفتم!

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز