خانوما من خیلی وقته دلم طلاق میخواد چون شوهرم خیانت میکنه بهم و مطمنم دوسم نداره این مدام بخاطر بچم موندم داستان زندگیم خیلی غم انگیز و قاتی پاتیه و بیشتر مشکلاتمم تقصیر بی عقلی خودم و ب اعتماد بیجا ب شوهرم بوده 😔 پارسال بهم خیانت بزرگی کرد باهاش رابطه هم داشت....
حالا بگید راهنماییم میکنید بقیه شو بگم تایپش کردم فقط نخواستم طولانی بنویسم
همون موقع عموم مچشو گرفته بود تعقیبش کرده بود خلاصه عمومم اومد بمن و خانوادم گفت دادو بیداد کرد با شوهرم دعواشون شد و خانواده پدریم همه گفتن باید طلاق بگیری
ناگفته نمونه شوهرم پسر عموی بابامه
تا دوسه شب خونه من همش هرجو مرج بود شوهرم انکار میکرد و اون قضیه گذشت
رفتیم دم خونه اون زنه ک خودش دوتا بچه ام داشت گفتم از زندگیم برو بیرون و دیگه نمی‌دونم چن وقت بعد رابطه شون تموم شد اما تموم شد
بعد اون خیانت هاش فقط ب صورت چت بود دیگه نمی‌دونم سر قرار رفته باشه با دخترا یا نه
اما همش در حال چت کردنه اینو دک میکنم می‌ره با یکی دیگه خسته شدم
دو هفته پیشم با یکی چت میکرد اون دختره ام ولکن نبود خلاصه اونم دک کردم دعوامون شد مثه همیشه گفت من دوست ندارم از تو خوشم نمیاد ک خیانت میکنم برو طلاق بگیر یا طلاق عاطفی منم گفتم باشه طلاق عاطفی بگیریم دیدم ب غلط کردن افتاد و منت کشی منم دیگه بخاطر بچم مجبور بودم بازم گذشتم
بچت میبیری؟
اما امروزم باز مشکوک میزنع رفتم تو گوشیش چن تا شماره جدید دختر دیدم
و کلا مشکوک میزنه
فکر کنم باهاشون چت میکنه
اما دیگه بهش نگفتم چون طاقت تحقیر شدن نداشتم بازم حوصله دعوا و انکار کردنشو نداشتم
فقط و فقط دلم طلاق میخواد اما ب دلایلی نمیتونم الان اونارم میگم
لایک
شرایطم اینه: شغل و درآمد ندارم هیچ پولی ندارم، بابامم به غیر من سه تا بچه دیگه هم داره ک درس میخونن خرجشون بالاس دلم نمی‌خواد سربارش بشم وگرنه اون اگه بگم طلاق می‌خوام با آغوش باز میپذره
بعد مشکل بعدیم خانواده پدریم هست ک همشون الان بامن قهرن سر قضیه پارسال ک چرا طلاق نگرفتم باور کنید مهم ترین دلیلش ترس از خوشحال شدن اوناس تو این مدت نمیدونید چه حرفایی پشت سرم زدن میگفتن امیدواریم شوهرش بازم خیانت کنه امیدواریم با خواری و خفت طلاق بگیره
حتی گفته بودن ما سر این بی ارزش دعوا راه انداختیم باید بریم با شوهرش آشتی کنیم اما با اون نه تا بسوزه 😭😭اونوقت به جون بچم قسم از بین نوه ها و برادرزاده هاشون فقط من بهشون احترام میزاشتم دعوتشون میکردم کادو براشون میبردم و ... پارسال بجای اینکه مرهم زخم من باشن دلمو بدتر شکستن الانم میترسم برم طلاق بگیرم اونا خوشحال بشن
و دلایل بعدیم اینه که شوهرم وضع مالیش خوبه تو مردم محبوبه جایگاه اجتماعیش خیلی خوبه و همه مردم دوسش دارن هیچکس باورش نمیشه این خیانت بکنه همه تاییدش میکنن و مطمنم هرجا بره خواستگاری بهش زن میدن حتی دخترای مجرد کم سنو سال
چون ظاهرش هم خوبه
بعد من رفاهی ک تو خونه خودم دارم تو خونه پدرم نخواهم داشت با یه بچه کوچیک 😔
و ب خونه ام خیلی وابسته ام ب وسایل ب همه چی😭😭😭
نمی‌دونم چکار کنم خیلی حالم بده
درباره مهریه و اینا هم حرف نزنید ک من یکسال تمام پله های دادگاه رو بالا پایین کردم هیچ حقی ب زن نمیدن مهریه هم میکنن سالی یه سکه حق طلاقم با مرده می‌تونه طلاقت نده تا پیر بشی
من حتی اگه طلاق بگیرم توافقی میگیرم دیگه حوصله دادگاه ندارم😔
فک کردم نوشتی طلا بگیرم یانه اومدم خوندم ب خودم میگم اینای نوشته جه ربطی ب طلا داره😐😑تا اخرخوندم تا بفهمم جی ب جیه دیدم کلا عنوانو اشتباه خوندم🤦🏼♀️
مردی که اینطوری خیانت میکنه فکر نکنم هیچوقت درست بشه چون پدرمن که درست نشده فقط چون سنش رفته بالا دیگه خودش خسته شده
بگیم طلاق تو انجام میذی مگه
واقعا سخته ولی کاش برا خودت ارزش قایل باشی دیه خدا از اسمون بیاد بگه طلاق
از اینک گفتی حتی ب وسایل خونه وابسته ای از عمق وجود درک کردم
نمیدونی چقدر سخته بخدا قسم اگه اینهمه سختی جلو روم نبود همین الان طلاق می‌گرفتم همش بخاطر بچمه بخدا
اگه بچه نداشتم ی ثانیه هم این زندگیو تحمل نمی‌کردم 😭😭😭 همینجوری موندم نمی‌دونم چه خاکی تو سرم بریزم
