امروز خواهرشوهرم یه رکورد جدید در خودشیرینی واسه جاریم زد.
من اصلا هنوز بچه ندارم. امروز خواهرشوهرم اومد نشست گفت ناراحت نشی شکوفه جون(منو گفت)
ولی من تا ابد اهورا (بچه برادرشوهرم) رو جور دیگه ای دوست دارم. چون اولین بار احساس شیرین عمه شدن رو با اهورا تجربه کردم. صد تا نوه دیگه داشته باشیم به مقام اهورا نمیرسن! حالا این وسط جاریم هم عین ملکه مادر سیس مامان ولیعهدی گرفته بود و با قیافه کج و کوله منو نگاه می کرد می گفت آخی... 😐
خواستم طبق معمول سکوت کنم، ولی واقعا خنده ام گرفت، گفتم بله خب تو خانواده شاهنشاهی ولیعهد مقامش فرق داره😂 اهورا ولیعهده. گفتم من چون می دونم شما بلد نیستید رفتار درستی داشته باشید با شوهرم قرار گذاشتیم وقتی بچه دار شدیم فاصله اش رو تا حد ممکن با شما حفظ کنیم. چون بچه آسیب پذیره هر رفتار غلطی می تونه روی روانش تاثیر طولانی مدت بذاره. ضمنا قرار نیست عمه صداتون کنه قراره بگه خانم! اینجوری بچه انتظاری که از عمه داره از شماها نداره.
خفه شد!
میخواید بگید بهتر بود سکوت می کردی و ...؟ نه عزیزان من. چهارساله فقط سکوت و بی توجهی کردم در مقابل این چندش بازی ها. روی این خانواده جواب نمیده. فقط جری تر و دریده تر شدن.
(ضمنا خواهرشوهرم دفعه اولش نیست با هدف خوش خدمتی واسه جاریم به من چرت و پرت میگه)