روزی ک مراسم نامزدی گرفتیم
بهم بی توجهی کرد!
وسط مراسم ...منو ول کرد رفت با دختر خاله و دخترعموهاش رقصید.
انگار نه انگار من وجود دارم. !! بدجوری بهم برخورد
همه آرزو دارن اولین بار باهم برقصن. این اصلا منو محل نمیداد...
من اون کنار وایستادم تا رقصش با فامیلاش تموم بشه
واقعا ناراحت شدم هنوزم که هنوزه نبخشیدمش
بهم بی محلی کرد .. ادما فکر میکردن با من قهره در این حد.
یجور بهم القا شد اون ازمن سرتره. همه فامیلاش دورش و گرفته بودن هیشکی بمن محل نمیداد بدجوری سوختم.
مقصر خود نفهمشه نباید وقتی هردو جایگاه رقص هستیم.. میرفت تنهایی میرقصید خدا لعنتش کنه
احتمالن چند ماه دیگه عروسیمونه
دیگه نمیخام بهم بی محلی کنه .....
حالم ازش بهم خورد پسره لجن بی احساس.
من زورش میکردم دستمو بگیر بامن برقص مثلا میخاس بهمه بفهمونه من سرترم.. و این دختره رو نمیخام
حالم داره بهم میخوره ازش
بگید برا عروسی چجوری بسوزونمش.
من میگم حسابی با پسر عمو پسر خاله هام برقصم کونش بسوزه
راهنماییم کنید حالم خوب نیس