طلا چیش خوبه هی خودشو میگیره و فک میکنه دختر شاهه . سوجان با اون دل صافش بدون ذره ای غل و غش دلش با قربانه و آزارش به مورچه هم نمیرسه. این ثریا و طلا خو مثلا خانزاده ان و اصلا محل به کسی نمیزارن
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
ولی انیس خیلی عوضی شده داره ب مادر فرانک و پرویز خط میده که باهم باشن پرویز خودش زن داره که هدفش چیه
هدفش اینه زندگی خسرو رو به آتش بکشه . توی عروسی جاوید و فرانک همزمان با نفرت نگاه خسرو میکرد و به سوجان داشت میگفت نمیکشمش . زندگیشو آتیش میزنم...و واقعا هم زد...کاری کرد خسرو زنشو بکشه و البته زنش حقش بود...و خسرو رو هم با تفنگی که خسرو بهش هدیه داده میکشه . ولی خودشو حس شیشمم میگه سرشو به باد خواهد داد...کسی که با خسرو قاطی شه میمیره...
مادر پرویز زن یکی دیگه بوده . یه قسمتیش نشون داد که وصیت نامه مادر پرویز رو سوجان و انیس پیداش کردن داشتن میخوندن شهین گفته بود پسرم پرویز هر وقت من مردم میخوام بدونی تو پسر مردی هستی که خسرو قاتلشه و بعدش هم منو گول زد که باهاش ازدواج کنم
فک کنم قسمتای قبل رو ندیدی . یکی از چند قسمت قبل بود یکی اومد سراغ انیس گفت همسرش بارداره و سوجان رو ببره واسه زایمان خانمه . انیس هم باهاش رفت دوتایی با ماشین قباد رفتن. قباد همون کسیه که خسرو بهش گفت پدر انیسو بکشه . تو مسیر برگشت جاده خیلی شیب داشت ماشین ترمزش خوب نگرفت قباد زد کنار که ماشینو درست کنه یه سنگ گذاشت جلو لاستیک که ماشین نره یهو سنگ دراومد و قباد جلو ماشین بود مرد . اونجا بود که قبل اینکه نفسای آخرش به پایان برسه به انیس گفت دخترجان من باید بهت بگم من پدرتو کشتم و خسرو بهم گفت اینکارو کنم . انیس و سوجان بدون اطلاع بقیه بطور مخفیانه به دنبال این بودن مدرک جور کنن که بتونن خسرو رو تحویل قانون بدن واسه قتل پدر انیس . به همین خاطر گفتن بیا بریم خونه قباد رو بگردیم شاید سندی مدرکی چیزی پیدا شد...از یه طرفی خسرو تمام اسناد و مدارکش رو همیشه میذاشته پیش قباد که قایمشون کنه . انیس و سوجان میرن خونه قبادو میگردن اسناد و مدارک رو پیدا میکنن و توی یکیشون وصیت نامه شهین زن خسرو هست که همه چیزو توش نوشته و سوجان و انیس همشو میخونن. مادر پرویز داستانش اینجوریه که زن یکی دیگه بوده شوهر داشته پرویز خیلی کوچیک بوده خسرو شوهرش رو میکشه و باهاش ازدواج میکنه و به همه میگه پرویز پسرمه درصورتی که پسرش نیست . سوجان و انیس این رو میدونن فقط و خسرو . هیچکس دیگه نمیدونه
انیس میدونه اره . ولی سکوت کردن هم اون هم سوجان . چون اگه خسرو بفهمه درجا هردوتاشونو میکشه . خسرو میدونه ولی نمیدونه وصیت نامه شهین کجاست . ناگفته نمونه توی وصیت نامه شهین نوشته بود که تمام اموال خسرو مال شهینه و همون قبل از مرگش همش رو بطور رسمی زده به اسم پرویز . یعنی تمام دارایی خسرو همش مال پرویزه و پرویز هم اصلا پسر خسرو نیس...با این حساب اگه پرویز اینو بفهمه که پسر خسرو نیست و اموال هم مال خودشه خسرو بخاطر مال و اموال بهش رحم نمیکنه سر اینو هم زیر آب میکنه مثل بقیه