تو تاپیک های قبلیم بود کار های همسرم (حیف کلمه همسر )
الان شده ده ماه که دیگه بیخیالش شدم
تو این ده ماه اندازه سه ساعتم باهاش حرف نزدم
مجبور نشم رو در رو نمیشم باهاش
حرف نمیزنم
کاریش ندارم
دیگه غر نمیزنم
دیگه بهش نمیگم فلان مناسبته چرا برام چیزی نخریدی
دیگه نه تنها بهش نمیگم بیا بریم بیرون ، یا اینکه چرا ما بعد ازدواج هیج جا نرفتیم اگه ام اون بخواد(که تا الان نخواسته که بریم بیرون )دیگه من دوست ندارم باهاش حتی تا جلوی در برم .
دوست ندارم کسی منو با اون ببینه
تا کسی نوریه نمیگم متاهلم ،حتی دیگه حلقه نمیندازم
ولی الان داشتم فکر میکردم که چی ؟
تهش قراره چی بشه ؟
میتونم رابطه رو درست کنم ؟
بعد میبینم اصلا دلم نمیخواد دیگه این رابطه درست بشه
هیچ جوره آدم من نیست