سلام دوستان
روزگارتون خوش و سرتون سلامت همیشه
بچه ها دنیای غم انگیز من از سال ۹۸ باهامه
مریضی مادرم بخاطر کرونا که بیمارستان بستری شد و ریه هاش ۸۵ درصد درگیر شده بود ، مرگ دایی عزیزم ، طلاقم و خبر ابتلا سرطان مادرم که مشخص شد تشخیص اشتباه بود و اخریش هم بابت استخدامم تو بانک که چقدر استرس کشیدم تا قبول شم ( تمام اون روزهایی که درس خوندم نخوابیدم همزمان کار میکردم) تازه دو ماه بود مشغول شده بودم که حالم بد شد ( نوریت اپتیک شدم) و بعد از MRI و LP پزشکم گفت که بیماری ام اس دارم
همه این استرس هایی که گفتم باعث شدن این بیماری رو بگیرم
یعنی هربار که یه خوشی کوچیک تو زندگیم اتفاق میفته پشت بندش میخوره تو برجکم
چرا اینجوری میشه زندگیم؟
الان که دارم صحبت میکنم هنوز حمله های ام اس باهامه و درمان رو شروع نکردم
دکترم منتظره جواب ازمایش بعد میخاد دارو بده
ازونطرف سرکارم نمیرم بهم گفتن باید نامه پزشک بیاری که چرا حالت بده چی شده نمیدونم دکترم قبول میکنه یه مشکل دیگه بنویسه و ننویسه ام اس 😭