بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بچه که کوچیک باشه همه چی شیر تو شیر میشه 😂😂😂 میشه میدان جنگ
گل گفتی چند روز پیش یه مراسمی بود عموی شوهرم بود بعد نوه ی این عمو ،خودش دو سال نیست ازدواج کرده دو تا بچه پشت سر هم داره یکیش تازه بدنیا اومده سه ماهه اون یکی تازه داره راه میره ،یکیشو گذاشته بود پاش تکون میداد بخوابونه اون یکی هم هی به این ور اون ور می خورد وای اعصابم خورد شد فکر کنم از دوقلو سختره
اون زمان کی بچه بزرگ میکرد چندتا چندتا میووردن خودشون باهم میزدن تو سرکله هم تا بزرگ بشن
نه والا ما تو سروکله همم نزدیم مامان من خودش تحصیل کرده بود قبل پیش دبستانی تمام شعر هارو حفظ بودیم قبل کلاس اول تمام حروف الفبارو حفظ بودیم.قبل راهنمایی با لغات و جملات انگلیسی آشنا بودیم.و تو درسامون موفق بودیم جفتمون.کلی هم تو تربیتمون وسواس به خرج میداد.
حالا شما با تو سرو کله بزرک شدید من با اونش کار ندارم
وقتے دیدین یڪے نمیخوادتون، اگه همون اول برین فقط دلتون میشڪنه ولے اگر به بودن باهاش اصرار ڪنین غرورتونم میشڪنه!
گفتم که شوخی کردم بنا به پروفایلت گفتم زندگی هر کسی داستان خودشو داره زندگی من تو بچگی خیلی سخت گذشت برای اینکه یکی از خواهرام اون موقع سرطان گرفت وچند سال بیمار بود بعد فوت کرد ومادر وپدرم طبیعتا بیشتر وقتشونو صرف اون می کردن پدرم بیشتر خونه نبود آواره بیمارستانها بود همه چیزشو فروخت بعد مرگش هم دیگه انگار زندگیمونو طوفان زده بود همه چی داغون
الهی عزیزم.خیلی متاسفم برای بچگی که داشتیامیدوارم از حالا به بعد برای خودت و پدر مادرت زندگی بهترین ...
ممنون ،برای مادرمخیلی سخت بود بعد مرگ خواهرم تنها برادرش تو اوج جوونی اونم سرطان گرفت و فوت کرد داییم بهترین ومهربونترین آدمی بود که من به عمرم دیدم دیگه بعد اون کسی رو به اون خوب ندیدم مادرم بعدش از لحاظ روحی داغون شد وپدرم که زمینهای کشاورزی شو فروخته بود بیکار وبی پول خیلی سخت گذشت ولی گذشت