یکم طولانیه ولی کمکم کنین دوستان
توی خانواده ای فقیر و بی اعصاب بزرگ شدم پدرم همش ما رو کتک میزد بددل بود همش به مامانم شک داشت بااینکه زن خیلی ساده ای بود حتی سوادم نداشت
مامانم همش میخواست خودکشی کنه خواهرام همش جنگ اعصاب داشتن مثلا مامانم میخواست خودکشی کنه جلو چشم من من میرفتم جلوشو میگرفتم بابام خواهرامو کتک میزد من میرفتم باهاش بحث میکردم که اونا رو ول کنه منو بزنه اونا دردشون نیادحداقل کمتر بزنشون 🥲 خلاصه میگم شرایطمو بدونین منم روم تاثیر گذاشت کلی خودزنی زدم رو دستام... توی بخش اعصابو روان بستری شدم و کلی عصبی بار اومدم موها خودمو میکنم🥲 شیشه خونه رو شکستم . وسیله پرت میکنم زیاد عصبی شم
۲ سالی هست ازدواج کردم و از اون زندگی فرار کنم خداروشکر
خانوادم وقتی زنگ میزنن منو عصبی میکنن باعث میشه من با شوهرم بد صحبت کنم یا اون روز همش حالم بد باشه....
مثلا خواهرم زنگ میزنه کلی از حرفایی که خانواده شوهرش تیکه انداختن صحبت میکنه منم عصبی میشم
مامانم میگه نمیتونم دیگه با بابات زندگی کنم پشت تلفن گریه میکنه
یکی دیگه از خواهرام میگه میخوام خودکشی کنم حالم ازاین زندگی که خانواده ساختن بهم میخوره . میگه من زشتم . افسردگی گرفته . هرروز که بهش زنگ میزنم میگه ر ی د م تو این زندگی😐
بابام زنگ میزنه مامانت دیونست من تحملش میکنم منم میگم تو دیونش کردی زندگیو ازش گرفتی