یکی از فامیلامون حامله شد از دوس پسرش چون پسره هم فامیل بود بعد اینکه فهمید حاملس گف دیگه نمیخامت ب همه هم گف ک دختر فلانی و حامله کردم حرف دس دس چرخیده تا رسیده دست بابای دختره اونم گفته سقط نکن تازه بی آبروم کردید چرا گناهتون چن برار بشه
البته اینکه باباش وقتی فهمید ی سکته خفیف هم داشت تک دخترش ابروشو برد🥲
خانواده خیلی خوبی بودن فقد مشکل از دخترش بود روش نمیشد بخاطرش سر بلند کنه انقد ک ابرو ریزی میکرد الانم ک بدتر
حالا دختره با این حال میگه دوس دارم حس مادریو خیلی شیرینه