من و شوهرم هردو مطلقه بودیم باهم ازدواج کردیم
یکی از برادر شوهرام عاشق ی زن مطلقه شده با ی بچه ک پیش خودشه (بچه من پیش باشه)
مادر شوهرم بارها جلو من گفته مطلقه ب درد نمیخوره و ...
چند بار اول چیزی نگفتم
بعدش گفتم آره آقا رضا(برادر شوهرم) خودش مجرده باید با مجرد ازدواج کنه
بعدی بار دیگر گفتم آره بابا اون خانم هم سنش از آقا رضا بیشتره هم مسیولیت بچه ش میفته گردن آقا رضا و...
اول بگین خوب جواب دادم؟
بعد بگین شما بودید چ حسی بتون دست میداد و چ عکس العمل ی نشان می دادین
اینم بگم مادر شوهرم ظاهراً بم احترام میزاره و محبت میکنه
تا حالا یک بار دعوامون شده ک اون بارم بم گفت اگه خوب بودی با بچه طلاق ت نمیدادن