اگ برگردید چهارده یا پونزده

چه تفنگ نحسی

البته اتفاقیه که افتاده

 نمی‌دونم ممکنه هم هیچ ربطی به تفنگ نداشته باشه

نمیدونم 😔😂

خب اذیت میکنه دیگه.مثلا به خاطر اینکه بدون عینک واقعا سختمه، استخر نرفتم

دیگه اشتباه یا ضرری که به خودم زده باشم به ذهنم نیومد تو این چند سال

من چون عاشق شده بودم بدی هاش رو تحمل میکردم آدم سالمی بود اهل چیزی نبود و اونم منو دوس داشت خیلی ولی خب بچه بودیم خیلی من ۱۸ اون ۲۰ سالش بود اونموقع ها هم بهم خیلی عشق میداد هم اذیتم می‌کرد سختگیری می‌کرد اینو بپوش اونو نپوش اینجا برو اونجا نرو ی غیرت گوه الکی داشت بعد ازدواج کم کم عالی شد و این اخلاق بعدش کامل از بین رفت ولی کلا آدم شاد و اهل تفریح و خوشی نبود میدونی این مدل مردا که فقط و فقط کار میکنن و نتیجه ای هم نداره آخرش زنو پیر میکنن ..من پدرم دراومد تو این زندگی ه

که نه مهمونی نه سفری نه تفریحی نه امکاناتی پس چیییی 

الانم که مدتهاس توجه و محبت هم نمیکنه اسمش زندگیه این؟

هیییی منم همین طور دوست عزیز🤝😁

ممنونم عزیزم 

ممنونم از توصیه خوبتون 

درسته ک از دوس پسر گرفتن پشیمونم اما اینم اضافه کنم ک مسیر زندگی من طوری بود و خانوادم طوری بود ک اگر افسار گسیخته نمیشدم و این کارا رو نمیکردم و این ضربه ها رو نمیخوردم الان یه دختر تو سری خور بی اعتماد بنفس بودم ک حتی حق سرکار رفتن رو هم نداشت و خود خانوادم می دریدن منو ! اما اگ تو یه خانواده اروم و معمولی بودم دوس پسر پیدا نکردن این حرفا قطعا به نفعم تموم میشد و من ادم سالم تری بودم ب لحاظ روانی

مامان خودم ی عمر ب پای بچه هاش موند و تحمل کرد آخرم هیچی عایدش نشد و من خودم بهش گفتم کاش بچه طلاق بودم اما شاهد ابن همه اختلاف و بدبختی شما نبودم 

دختر منم ۳۰ سال دیگه همینو بهم میگه 

خیلی دردناکه 

ولی حاصرم جدا شم دخترم فقط از نبود من اذیت شه نه از اختلافات هرروز من و پدرش

به هر حال تلاش کنید درستش کنید بنظر مشکل حادی نیست

خونه پدرت نمیتونی بری؟

منم میدونم بابام نابود میشه با این تصمیمم اما دیگه میخوام فقط به خودم فکد کنم نه به پدر و دخترم

اره بابا لعنتی انگاری شوم بوده‌ام 

البته بی تقصیر هم نبود داداشم اینا رفته بودن یا کریم  زده بودن به گربه هم شلیک کردن 

البته اونموقع بچه بود دقیقا ده سالش بود  بعد هم ساچمه میزاره تو تفنگ که به پای خودش می‌زنی  ماجراهای بوده‌ا

کل این ماجراها شاید تو یهفته اتفاق افتاد

بله اونم همس میگه بس کن درک داشته باش 

کم چرت و پرت بگو 

میدونی توقع داره من برم سمتش و بهش محبت کنم 

اما نمیتونم

چون دل چرکینم ازش

هوم اصلا تفنگ و شکار چیز خوبی نیست 

ان‌شاءالله بلا به دور باشه از این به بعد 

هر خونه زندگی به خواهر خودم نمی گفتم 

ببین پارتنر ، ازدواج شریک عاطفیع ک ما خودمون انتخابش کردیم فک کن هیچ ارتباط خونی نداریم ک حتی ب واسطه اون دوسش داشته باشیم ولی ب جاش انتخاب کردیم با قلب بخوایمش این تصمیم بزرگیه کاری ندارم ک بعضی انتخابا از بیخ و بن اشتباهه منظورم اون نیست. دیدی خسته کوفته ای کلی غذا میپزی واسه بچت یهو بچت میزنه زیر همچی نمیخوره گریه میکنه میری بغلش میکنی دیگ ؟ اگ طرف شما از بیخ بن ادم اشتباهی نیس پس یه برهه ای شاید طولانی کنارش باش بغلش بگیر هرچند ک زد زیر همه چیز به موقع هم تنبیه کن اما رها نکن اگ ادمه اشتباهی نیست سر چیزایی ک حل میشن ولی نیاز ب صبر زیاد دارن

ممنون گلم  

اره دیگه کلا از فاز شکار اینا آمدن بیرون خخخخ

الان همون بابام که واسه تفریح میخاست پرنده بزنه،کیلو کیلو گندم میرزه واسه پرنده ها غذای گربه میگذره جلو در کوچه!

میگه امیدوارم خدا ببخشه اخه گربه ای که زده بودن اون روز تو شکمش بچه داشته خیلی بد آوردیم اما الان عوض شده

خداروشکر ♥️