زندگیم رو پای برادر مریضم ریختم که هیچوقت خوب نمیشه
ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
به خاطر مشکلاتی که این مدت پیش اومد امسال بچم رو نفرستادم مدرسهخودم حالم داغونه
به نظرم برو مشاوره بچتم راه بنداز وقت بزار معلم بگیر بفرستش بره ادامه سال رو تو خودت از مدرسه حاموندی که بچتو اینکارو کردی از خودت زدی برای برادرت وقتی بالاسر بچت نیستی مدرسه نفرستادی دیگه مسیرتو سوا کردی چرا بچرو اذیت میکنی به نظرم زیادی تو فشار روحی الکی انداختی خودتو فردا برو اموزش پرورش،برادرتم شبانه روزی پرستار بگیر به بچت برس برادرت شاید بگه خودتو بکش میکشی بزرگترین اشتباهت بچته کاری به طلاقت ندارم تو اوردیش به این دنیا خودتم باید جمعش کنی شوهرت زن گرفته که همراه داشته باشه همراهش نشدی بچتم انداختی رو سرش از من میشنوی از فردا برو روانشناس زندگیتو عوض کن
دلم پر از غمه ولی با یه صلوات برای بچم و زندگیمو نورانی کنید،دلیل صلوات انحراف چشم بچمه دوسالشه،خدایا معجزه ای این بچرو دادی خودتم خوبش کن،زندگی با یه شوهر پارانوئیدی سخته ولی من باید بجنگم برای آینده بچم هیچ چیز مهم تر از بچم نیست.دوستم @هناسه۱۳۷۳.نمیام اینحا چون گوشی ندارم دلتنگ دوری از روژینم
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
بهش بگو اگر میخوای پیشت باشم باید اینو بپذیریو بگو به تو ربط نداره زندگی خصوصی همسر سابق منشاید مشکل ...
اره میدونم
منم خسته شدم از این رفتار هاش
دلم میخواد با پسرم زندگی کنم
ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
به نظرم برو مشاوره بچتم راه بنداز وقت بزار معلم بگیر بفرستش بره ادامه سال رو تو خودت از مدرسه حاموند ...
از روانشناس راهکار کردم
ولی خیلی بی رحمانه بود
من نمیتونم
ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
اونجا که راجب قد و خرج کردن دوست صحبت کرده متاهل بوده قد هم برا دوست پسرش پرسیده بود
چی میگی تو؟؟؟؟کارآگاه بازی درمیاری
اومدم دردودل کنم همه چیز رو بهم ربط میدید
یه ذره حال آدم رو درک نمیکنید
ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
میگه تو پیشم بمونمیگه تنها امیدش برای ادامه زندگی من هستم
عزمزم خدا کمکتون کنه اما هر کسی جای همسر شما هم بود خسته میشد هر چیزی تعادلش خوبه . شما هم یکمی زیاده روی کروی. مکه برادر شما کیه که بخواد تعیین کنه بچتو ببینی یا نه؟ جای این که شرمنده باشه تعیین تکلیفم میکنه؟