من خیلی زود بچه دار شدم یکی دوتا فامیل می گفتن چرا انقدر زود می گشتی یه ذره صبر می کردی اتفاقا بیشتر از همشون مسافرت رفتم بر عکس خواهرم دوست نداشت واقعا هم نمی خواست فکر کن همین نوه خالم می گفت گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده چون مامانم گفته بود خواهرم فعلا بچه نمی خواد حالا خواهرم چارتا بچه داره ها اینو گفتم بدونی دهن مردمو نمیشه ببندی حتی فامیل نزدیک خودتو مگه شوهرتو مجبور کردی بیاد خواستگاریت حتما یه خوبیایی داشتی که به قول خودت دختر دوشیزه هم نداشته
بده اینجوری حالا ما برعکسیم ما له له میزنیم بچه ها بیان پیش ما منتهی همسرسابقم اذیت میکنه
همسر الانم ولی عاشقشونه رفته ب اسمشون خونه خریده ک بززگ شدن بتونن بفروشن سرمایه کنن یا هرکار بتونه واسشون میکنه...منتهی ازونور اذیتمون میکنن دیگ
اسی تاپیک اخرتو میخوندم اما اونجا قفل بود
میگم خودت گفتی متوجه شدی که اون خانم که فکر میکردی همسر نامزد سابقته اشتباه گرفته بودی؟
اما تو رفتی با نامزد سابقت رودر رو شدی اونو چیکار کردی؟ خیلی بد نشد برات؟
نه عزیزم خانم نامزد سابقم رفته مدرسه دخترم پشت سرم پیش مدیر بد گفتهو ازش خواسته منو از گروه بندازه بیرون توی گروه شاد هم مزاحمت و توهین و....به خاطر اون رفتم این خانمیکه اینجا کاربرا ایدیشو برام فرستادن توی خصوصی باهاش صحبت کردم و ازش معذرت خواهی کردم متاسفانه به اشتباه افتاده بودم
پاییزی چرا روز اول شکایت نکردی ؟
بچه ها شیر خوار بودن حداقل تا دوسالگی اگه اشتباه نکنم حضانت با تو بود
تهدید میکردی یا مهر میزاشتی اجرا
تونستی الان با دخترت ارتباط برقرار کنی ؟
خیلی بهت فکر میکنم
قلبم میگیره
