واقعا امروز از ته قلبم دلم برا زمان دوستیمون تنگ شده بود🥲
چند سال دوست بودیم تنها بدیش این بود که نمیشد زود ب زود هم دیگه رو ببینیم
کل اون سال ها هر رووووز باهم در ارتباط بودیم
قشنگ میدونستیم کی کجا چیکار میکنه حال داش چطوره خوبه بده …
حتی اگ چشاش از خستگی میترکید باهام چت میکرد
حتی اگه اون سر دنیا بود میومد به دیدنم..
کل روز بارها تلفنی صحبت میکردیم
بیشتر از یک هفته همو نمیدیدیم کلافه بودیم..
الان که سه سال از ازدواج میگذره همه چی رنگ بوش عوض شده🥹
درسته مثل قبل هم دیگه رو دوست داریم
اما این سه سال کلیییی اتفاق افتاد اما هرگز بهم بی احترامی نکردیم دعوا خیلی کم داشتیم
پخته تر شدیم
عاقل تر
خیلی وقت همسرم افسرده شده و باهام درست وقت نمیگذرونه میخوام بهش نزدیک بشم اونجوری که دلم میخواد بهم اجازه نزدیک شدن نمیده مثلا تا میام حرف رو ببرم سمت حال بدش بحث عوض میکنه( دلیل حال بدشو تاپیک های قبل گفتم
خانوادش بهش اسیب زدن پدر مادر به شدت ب اختلاف خوردن و…