منو شوهرم رفته بودیم خونه خواهرم شوهرش داشت میرفت بیرون بد ب ما اصرار کرد ک ناهار بمونیم تا برگرده ما گفتیم ن باید بریم بد ب شوهرم گفت چیکار داری ک میخایی بری چک برگشتی داره پشت باجه؟؟چیکار داری آخه ؟؟؟هیچکاری نداری الان من کار دارم ک دارم میرم ولی تو چی؟؟؟بد شوهرمم ی ذره قیافش رفت تو هم گفت ن من هیچکاری ندارم ولی باید برم اینم بگم شوهرش کلأ ی نگاه از بالا ب پایین داره ب ما چون وضعش بهتر از ماهست حالا نمبدونم من زیادی حساس شدم یا اینکه واقعأ بازم داشته فخر فروشی میکرده نفهمیدم