بیاید داستان اولین باری که از یکی خوشتون اومد بگید

بزار از تاپیک قبلیم کپی کنم بفرستم

دلیل اصلی اشنایی من و نامزدم ، برادر نامزدم بود 

که ما باهم دوستای خیلی صمیمی بودیم (من و برادر نامزدم هم سنیم). من اونموقع دانشجوی موسیقی بودم و با همکلاسی هام و چندتا از بچه های تئاتر ، هفته ای ۲ یا ۳ شب دورهمی داشتیم . تو یکی از این دورهمیا ایشون از جمع فیلم گرفت و شب تو خونه به برادرش نشون داده بود و ایشون از من خوششون اومده بود . و من تاحالا ندیده بودمشون 

تا اینکه برای کار دندونام چندباری رفتم پیششون و تو این مدت خیلی از برخودشون خوشم اومد ولی اون قدر که باید دوستش نداشتم . 

چندماه بعدم با دوستام رفتیم مسافرت که نامزدمم با برادرش اومد و اونجا بیشتر باهم اشنا شدیم و خدا خواست و عشقمون اغاز شد😂🥺 

۲ سالم تو رابطه موندیم و بعد اومدن خاستگاری و الان نامزدیم . 

یکی از من خوشش اومد رو میگم.از دبیرستان برگشتم.پسر عمو مادرم رو دیدم.پیش خودم گفتم فامیله و سلام کنم.خیلی آروم سلام کردم و رد شدم.چند روز بعد یکی یکی افراد خانواده اش به بهونه ای میومدن خونه ما.تا اینکه خودش اومد و به مامانم گفت.مامانم گفت نه.درس میخونه.ولی کل سه ماه تابستون و اومدن و رفتن.تا اینکه پنج مهر اومدن خواستگاری.

عشقتون پایدار❤️

ممنونم عزیزم همچنین🌹✨