مثلا دیشب بهش گفتم سفره رو جمع کن ، گفت مامان من صبح سفره رو جمع کردم
کلاس سومه
یا مثلا میگم نمکدون رو بیار، میگه مامان من نمیتونم
خییلی ناراحت میشم
میگم شاید من درست تربیتش نکردم
باید بامحبت بیشتری شاید بگید
میگه نمبتونم خیلی ناراحت میشید چرا؟؟؟
نمیدونم من خییلی بهش محبت میکنم ولی اون این رفتار رو انجام میده از چشمم میفته حس ناامیدی میکنم
دوس دارم بدونم دخترای دیگه تو این سن چجوری هستن
البته وقتی کاری بهش میگم با محبت نمیگم ولی در کل خییلی بهش محبت دارم، میگم شاید محبت زیادی من اون رو اینجوری کرده، ولی چون همیشه باهاش مهربونم یه کوچولو عصبانی میشم می‌ترسه
من خالم پیش ی مشاور میرفت میگفت فقط و فقط قاطعیت
روانشناس گفت کاری ک انحام نمیده و برعهده اونه انجام ندید
حتی سفره حمع کردن انقدر بمونه تا خودش انجام بده
ی شبم غذا بودار باشه بگین باید بشوره هر چی بمونه خب سخت تر بو میره دیگه اینجوری نمیشع
با تغییر جمله بندی. میتونی کولاک کنی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز