2777
2789

من مشکل اعصاب و روان دارم روزی ۴ تا قرص میخورم

گاهی من خیره میشم به یه جا فکم قفل میشه فقط ناله میکنم دکتر گفت چون فکت قفل میشه تشنجه

امشب حالم بد بود هی از هوش میرفتم دوباره با کلی آب پاشیدن و گریه و شیون های مامانم بیدار میشدم خیره میشدم به یه جا اشک میریختم و ناله میکردم حرفم نمیتونستم بزنم

ولی بابام میگه همش فیلمه شماها چرا باور می‌کنید این برا جلب توجه این کارو میکنه بعد برمیگرده ادامو در میاره و مسخره ام میکنه میگه یه قرونم نمیدم ببرید بدید دکتر برا این این داره فیلم بازی میکنه

فکم قفل بود چیزی هم نمیتونستم بگم نمیتونستم از خودم دفاع کنم همونجا صدای شکستن قلبمو شنیدم...

خیلی نامردی بابا

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

بمیرم برا دلت یکبار حالم خوب نبود رفتم دکتر آمپول نوشت آمپول ک زدم اومدم از جام پاشم نمیدونم چیشد فقط آخرین صحنه یادم ب مامانم گقتم دستم بگیر چشام سیاه شد افتادم چیزی یادم نمیاد ک چشام باز کردم کف زمین افتاده بودم تو درمانگاه حتی صدای داد مامانم نشنیده بودم ک دکتر گفت ب مامانم خدا دوباره دخترتون بهتون داد کاملا استپ کرده بودم در حد چند ثانیه جالبه بابام میگفت فیلمشه


یکبار دیگ هم مسمومیت شدید ب حدی ک معدم خون میومد از شدتی که بالا می‌آوردم همه جام درد میکرد میگفت فیلمشه حتی یکبار حالمو نپرسید نیومد بالای سرم 

بعد جالبه زود عروسم کرد حتی یک تحقیق نکرد ب قول خودش فقط خواست ردم کنه برم هیچوقت نمیبخشمش چون پدر خوبی نبود برام با اینک الان همه کار برای بچه هام میکنه 

وای واقعا شرایط سختیه باید خانوادتم درک کنی من یه بار بعد دعوا با شوهرم یه همچین اتفاقی برام افتاد قربون بابا مامانم بشم که فقط داد بیداد میکردن و میزدن تو سرشون وقتی رسوندنم بیمارستان متوجه شدم که یه چیزی رو پنهون میکنن من نفهمم بابام به خاطر اینکه ترسیده بود قلبش درد میکرده و بهش سرم زدن ولی مامانم نمی‌گفت که من نترسم ولی با وجود اینکه انقد  ترسیده بودن بعدش بهم میگفتن الکی اونجوری میکردی حای مسخره میکردن ولی همون لحضه کلی ترسیده بودن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792