من خودم داشتم به این فکر میکردم چقدر تنهام این روزای سخت..یادم باشه توی روزای خوشم هم کسی رو راه ندم واقعا..
شما چی؟
به یه آدم بی.شرف
به زندگی تو تهران فکر میکردم
راستش بعد از چند سال هیچی
چند دقیقه پیشش افکار پراکنده داشتم ولی اومدم سایت انگار یهو مغزم خالی شد
داستم فک میکردم خدا خاهر شوهرم و برادر شوهرمو بکشه خیر نبینن تو زندگیشون
بلند بشم نماز شب بخونم یا نه ولش کنم
من داشتم فکر آینده رو میکردم
خیلی میترسم روانی شدم دیکه از بس استرس دارم
منبع امتحانم
به این که...وای نفسم بالا نمیاد
مامان‌جونم
به تاپیک که الان قفل شد . ادامه تحصیل در خارج و دو بچه رو گذاشتن رو رفتن و...
پاشم کم کم درست کنم زندگیمو بسه هرچی سرخودمو کلاه گزاشتم و فکر کردم همه چی الکیه
اینکه کی میتونم شروع به مار کنم
داشتن پول
خریدن اون چیزای که میخام
به هزاران چیز مختلف
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز