درست می گی شما.من تمام تلاشم را کردم که ازش مردی بسازم که خودم دوست دارم ولی نشد که نشد. آخر به این نتیجه رسیدم که قادر به تغییر دادن هیچ کسی جز خودم نیستم.اونهم آدم بدذاتی نیست و اتفاقا خیلی خوش قلب و مهربان و درستکاره ولی خوب چه فایده به شدت روی اعصابه و کنار اومدن باهاش و تحمل کردنش خیلی کار سختیه! من نه از اون و نه هیچ بنی بشر دیگه ای انتظار عشق و توجه ندارم چون این مرد از عشق سیرابم کرد من فقط آرامش می خوام دلم می خواد هیچ وقت نبینمش نه شوهرمو و نه هیچ مرد دیگه ای رو.راهمو ازش جدا کردم ما طلاق عاطفی گرفتیم اون خیلی تلاش می کنه ولی فایده ای ندارد و من دیر یا زود ترکش خواهم کرد. به لحاظ مالی هم شرایط بدی ندارم و خدارو شکر محتاج کسی نیستم.فقط جرات زدن تیر خلاص را ندارم