وفتی ک بخاطری بارداری استراحت بودم ۹مااه تموم کارامو کرد برام لگن میگرفت
وقتی ک بخاطر دیسک کمر نتونستم ی لیوان آب برم بخورم تمااام تلاششو کرد تا خوب کرد چ مالی چ محبتی چ... و تماام اون مدت کل کارای خونه رو میکرد و بچه داری هم میکرد
وقتی شبا پامیشد ب دختر کوچولومون شیر خشک میداد چون من بخاطر کمر دردم حتی نمیتونستم بشینم
در کل ت. مریضی هام و سختی هام فهمیدم ک دوسم داره ولی خب بنده خدا زبون چرب و نرم نداره ک برام زبون بریزه هییچوقت طبون نریخته واسم هیچوقت تولد نگرفته ولسم کادو نگرفته واسم ولی خب همیشه نشون داده بهم
و الان شکرخدا من خوبه خوب شدم و دخترم داره ۳ ساله میشه😍