نصف شب با صدای گریه شوهرم بیدار شدم خیلی نگران شده بودم تو این چند سال فقط همون یه بار گریه ش رو دیده بودم
خلاصه هر چی پرسیدمجواب ندادم منم نشستم های های باهاش گریه کردم
وقتی آروم شد علتش رو گفت میخواستم ار خنده منفجر بشم که جلو خودم رو گرفتم ولی تو دلم اونقد ذوق کرده بودم که نگو
خواب دیده بود من با یکی دیگه ازدواج کردم حالا منی که ۸ سال بود زنش بودم😂😂😂