پارسال در مورد بچه گفتم گفت روز خواستگاری گفتم دوست ندارم ، مخالفت کرد ، امشبم بعد یک سال دوباره با دلیل و منطق باهاش حرف زدم باز میگه نه ، حتی اول گفت از پرورشگاه بیاری اوکیم ولی الان میگه نه کلا نمیخوام ، این بحثم تموم کن ، چیکار کنم من آرزوم بچه بوده همیشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من رو جدی نمیگرفت اخرش مجبور شدم با طلاق تهدیدش کنم دیگه تازه حاضر شد جدی بهش فکر کنه و جدیتر صحبت کنیم دیگه همینطور کشمکش داشتیم تا الان نیمچه رضایتی داده من رفتم دکتر دیدم تنبلی تخمدان دارم دارو میخورم از ماه دیگه میخوام اقدام کنم اگه سر بزنگاه پشیمون نشه
ببین من دخترخالم اصلا بچه نمیخواست. شوهرشو نمیدونم اونم یا نمیخاست یا باهاش کنار اومده بود. امسال ناخواسته باردار شد همون اول مهر بچه به دلشون نشست. این ماه دنیا میاد نینیش. انشاالله برای شما هم همینطوری بشه
خب اونروز باید در مورد اینکه دیر از نظر شما چقدره و از نظر همسرتون چقدره بحث میکردیدشما تو خودتتون و ...
شدیدا میبینم ، الان گفتم که مخارج چند تا از بچه های فامیل رو که وضع خوبی نداشتن قبول کرده برو ببین چقدر سرچ میکنه برای اموزششون ، ویتامین هاشون ، هفته ای یبار میبره گردش ، خودمم که دیگه ۱۰۰ درصد مطمئنم