ایکاش به دنیا اومدن یا نیومدن آدما دست خودشون بود نه پدرمادراشون واقعا زندگی برای اونی که تمام عمرش مثله من سختی کشیده یعنی محکوم شدن به زندانی که جز صبوری ودست وپازدن تو مشکلات وتلاش کردن برای آینده ای مبهم وترسناک چیزی نداره
برکوردش با بچه های بقیه رو ببینی میفهمی که اتفاقا چقدر پدر خوبی میشه، یبار مادر شوهر گاو من برگشت بهم گفت زن و شوهرا نباید بچه بیارن که بعد بتونن راحت جدا بشن ، آنقدر حرفش منو لهم ریخت که حد نداره ، خدا الهی درد لا علاج بهش بده ، هر چند که خدا هم با همین ادماس
منم از بچه داشتن و مادر شدن واقعا بدم میاد و هیچ جوره نمیتونم بپذیرم بچه داشته باشم حتی الان که سی سالمه و میدونم به مرور شانس بارداریمم داره از بین میره. روز اول هم با همسرم مطرح کردم و ایشونم پذیرفت. تا زمانی که همسرت راضی نیست اصلا بچه نیار چون نمیتونه بهش حس داشته باشه و زندگیتون خراب میشه .اینو منی میفهمم که اصلا نمیتونم تصور بچه داشتن رو هم بکنم
ینی مادرشوهر شما منتظر مرگ بچشه ؟ بعداحتمال نداده خودش زودتر فوت کنه از فرزند جوونش؟؟ اغراق نمیکنی؟ یا شاید اشتباه متوجه شدی منظورشو بهرحال اروم اروم یکارای بکن همسرت بیاد سمت ذهنیت تو یهو زورش کنی همیشه نتیجه عکس میده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز