زنگ زد بهم حرص خاله هامو سر من خالی کرد بعدم قطع کرد گوشیو
من حتی نمیدونستم جریان چیه هرچقدر گفتم خب برو به خودشون بگو پشت سر هم رگباری میگفت اجازع ندادع من دهن باز کنم
فقط میگفتم اروم باش عزیزدلم
خیلی دلم شکست
دیواری کوتاه تر از من پیدا نکردع
من خیلی دوسش، دارم همیشه هواشو داشتم هرجا پشتش بودم هرچی از دستم براومد کردم براش اخه(: