عارضم به خدمت شما،که این بنده خدا پسر همسایمونه و تک پسره نمی دونم چطور بهش علاقمند شدم(،اویل که خونمونو عوض کرده بودیم میدیدمش اما علاقه ای در کار نبود و اون زمان خیلی فاز مثبت بودن داشتم 😂 اون موقع ها یه چراغ سبزایی نشون میداد اما خب من تو اون فازا نبودم و ازش بدم میومد دو_سه سال گذشت و نمی دونم یهو چی شد بهش علاقمند شدم،و حقیقتا اولش از اسمش خوشم اومدهر روز از بالکن رفت و امدشو چک میکردم نمی دونم ولی احساس میکنم اونم شاید شاااااااااید یه حسایی داره وقتایی که میبینمش خیلی عمیق بهم زل میزنه(البته من نمی دونم فازم چیه اصلا دست خودم نیست بهش چشم غرنه میرفتم) ،یا یه بار توی بالکن داشت نگام میکرد برگشتم نگاش کردم سریع روشو برگردونند یا به بار توی ماشین بودیم اون سوار موتور بود بهم لبخند زد،خلاصههههه این علاقه هااااا گذشت دوستام گفتن تو هم یه چراغ سبزی نشون بده گفتن برو بهش سلام کن خلاصه یه بار شرایط جور شد بهش سلام کردم اول بهم زل زد شاید حدود۳ثانیه حرف نزد بعد خودشو جمع کرد با یه حالت خجل وار گفت سلاااام بعد منه اسکل نفهمیدم چی شد یهو گفتم خوب هستین؟😂🤦🏻♀️(هول شدم)،، گفتم مرسی ،،البته صداش خیلی خیلی آروم بود و من از حرکت لباش میفهمیدم، این اولین مکالممون بود و برای آدمی مث من واقعا یع پوئن مثبت بود روز ها گذشت و گذشت و دیگه ندیدمش یعنی بیرون میومد اما من نمیرفتم ،بعد از فقط یه بار دیگه دیدمش که ساعت یک شب بود و با مامان و بابام بودیم که در خونشونو باز کرد نمی دونم من توهم زدم یانه اما دیدم دهنش تکون خورد یع چی گفت،و بعدش خیره نگام کرد و رد شد و دیگه از اون روز ندیدمش