تک پسرم روز اول سربازی از فرط غربت و دوری کما زدم و رفتم رگمو با تیغ زدم همونجا دیگه تا آخر خدمت هیچ کارخاصی باهام نداشتن آموزشی دوماه شهر خودم نبودم عجب شیر بودم درادامه خودزنی های دیگه هم داشتم محیط سربازی واقعا برام سنگین بود شانس آوردم انداختن شهر خودم و نگهبانی اینا بهم ندادن روزبرگ بودم