تو خونمون همیشه دعوائه تو خونه ای هم ک دعوا باشع همه افسرده و مریص میشن ما ک از اون چیزی نمیخوای جز ی روی خوش بخدا هز کی داره خرج خودش در میاره اون فقط لازمه داد نزنه فش نده چاقو نگردونه همین الان مامانم گریه میکنه خواهر بردارم رنگشون از ترس مثل گچه پدرم داره ب دایی جوون مرگم ب مامان بزرگم و بابابزرگم فش میره احتمالا هم فردا میره در و همسایه و همشهری ها میگه زن و بچم آدم نیستن و اهل زنگی نیستن ک آینده ازدواج ما رو خراب کنه
کاش فردا پا نشه وصع روحی ما همه اوکی شه مامانمم راحت شه. اونجاش بره زیر تریلی هی فش ناموس نده مامانم ب روح عزیزانش حساس اینم هی فش نکنه طوریش شه مامانم ؟ اونوقت من باید باید جسارت پیدا کنم چاقو رو بگیرم پدر م بکشم تا ما رو دق نده مرتیکه بیکار زشت خپل