جهیزیه ی من ده سال پیش خیلی کم بود
امروز جاریم جهیزیه آورد ینی تو دنیا هیچی نزاشتم بمونه ی عالم لوازم برقی ظروف چینی آرکوپال ظروف فانتزی ده مدل سینی و خیلی خیلی چیزای دیگه
شوهرم اومد یخچالو ببرن دید
من یخچالو ماشین ظرفشویی نداشتم ی گاز بود تو آشپزخونه چهارتا لوازم برقی یکم چینی و ظرف و ظروف یه دست قابلمه و لباسشویی
اینا فقط پنج دست قابلمه خریدن
مبارکشون باشه و خوشبخت باشن انشالله
ولی شوهرم از عصر ک رفت دید رفت تو قیافه ی کلمه هم باهام حرف نزده الان سریع رفت تو اتاق درو بست و گفت نیا تو اتاق
خاک تو سرش ده سال گذشته خوب مرد گنده
ی عالم زحمت کشیدم (البته ب خاطر برادرشوهرم )ی کلمه نگفت دستت درد نکنه
فک کنم فردا ی عالم دری وری میگه بهم و دعوامون میشه