داداشم فوت شده دو سال پیش دو هفته دیگه میشه ۲ سال خیلی غمش برام بزرگ وقتی یادش میفتم میخوام دیوونه بشم اون مظلومیتش اون امیدش به خوب شدن رو یادم میاد میخوام دق کنم حیف از جوونیش من خیلی خیلی دوسش داشتم کاش بیشتر کنارش بودم کاش بیشتر باهاش وقت میگذروندم
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
از اونموقع فوبیا گرفتم که نکنه یهو مامانم سرطان بگیره
اصلا آرامش روحی ندارم😭
من پشت کنکور نیستم پشت رویاهامم💓 یکی از سخت ترین قسمت های نشدن اینه که میبینی برای بقیه چقدر راحت میشه و تو درحالی تمام تلاشت رو کردی باید حسرت بخوری🙂 برای رسیدن به آرزوم برام دعا کنین♥️
دیگه بعد چند سال کمتر گریت میگیره ولی داغت یجوری جیگرتو میسوزونه مثلا لحظاتو تصور میکنی میگی اگه الان بود اینکارو میکرد یا کاش این چیرو میدید اینا دلتو اتیش میزنه
خدا رحمتش کنه عزیزم. کاملا درکت میکنم. بابا جونم ۹ سال پیش فوت کرد همش ۵۲ سالش بود. هنوز داغش برام تازس. وقتی یاد روز فوت و خاکسپاریش میفتم به معنای واقعی جگرم میسوزه، قلبم قشنگ تیر میکشه
دیگه بعد چند سال کمتر گریت میگیره ولی داغت یجوری جیگرتو میسوزونه مثلا لحظاتو تصور میکنی میگی اگه الا ...
اره دقیقا مثلا سال ۱۴۰۱ شب یلدا بود خونه پدرم مریض بود یه عکسم گرفتیم من نه پارسال و نه امسال اصلا دل خوشی از شب یلدا نداشتم عکسم نگرفتم گاهی میگم شاید من خیلی آدم بی عاریم که بعد اون دارم زندگی میکنم