یه دوستای شوهرم ما رو دعوت کرد چند روز بریم شهرشون. مدام می‌گفت خونه ما کاروانسراست. هر روز فامیل میان و میرن. سر همین خانم من خیلییییی تمیزه. خونه برق میزنه. خلاصه ما به اصرار رفتیم و نگم که چه جهنمی بود. همه جا از بس خاک نشسته بود خاکستری بود. رو زمین راه میرفتی خرده اشغال خشک شده مثل تیغ میرفت تو پا. بالش و پتوها بو موندگی سالیانه میداد. جالبه بازم هی میگفتن خونه ما چون رفت و آمد زیاده، همیشه مرتبه!!! و خب مرتبی رو صرفا این میدیدن که قالی پهن شده و دور تا دور بالش چیدن و وسیله بزرگی وسط خونه نیست. ولی اینکه همه ظرف ها لک چربی و آب داره، همه جا پر از خاک و مو و چربیه، گویا مهم نبود!!!
بعد از سالها خونه پدرشوهرم شام خوردم بعد شام دیدم ظرف ها رو تو رختکن تو حموم میشورن وای فاصلش با دوش پنج سانته افتابه دستشویی شون هم همونجا کنار ظرفها بود من دیگه ادم سابق نمیشم 🤢💔
حالم بهم خورد. یه عده رعایت نمیکنن اصلا متاسفانه
وقتی میری خونه کسی باید کور بری تو لال بیای بیرون
شاید ظرف نداشته ست بذاره جلو شما
مطمینم به این وخیمی هم ک میگی نبوده همش مو بچسبه ب آدم به هر حال نون و نمکش رو خوردین
