2777
2789
عنوان

طلاهای مامانمو دزدیدن

| مشاهده متن کامل بحث + 1547 بازدید | 85 پست

اینجوری خیلی بده و واقعا به مادرتون حق میدم ناراحت هستم ولی اینجوری بنظرم درسی براشون اعتماد نکنن. چون مطمئن از این دغدغه که خودتون هم تاپیک زدین بارها به مامان تذکر دادید و گوش نداده 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

کار مامانت که آخر سادگی بوده، ولی مطمئن باش نمیداد به زور متوسل میشد. مگه دزد دست از سرش برمیداشت اونم کوچه خلوت. خلاصه خودتون رو با همین ایده آروم کنید که شاید اصلا با قمه ازش میگرفت. ولی در کل من با یه گرم طلا هم بیرون نمیرم. حتی اخیرا گوشی هم واسه مسافت های کم و پیاده نمیبرم. خیلی گرونن اینا و وسوسه کننده

مامانتونو بدون بزرگتر نفرستید بیرون خطرناکه

🤣🤣

میشه برا حل شدن مشکلمون صلوات بفرستید خداخیرتون بده❤️ امضای قبلیم👇                                                           خدایا هزاران بار شکرت😍😘ممنونم که جواب دل شکستمو دادی🤩 خدایا هیچ زنی و تو حسرت مادر شدن نذار🙏 خدایا مطمئنم به دل ما هم نگاه میکنی و بعده چندسال و ۵ تا سقط بچمونو سالم میذاری تو بغلمون❤ دختر قشنگم منو بابایی بی صبرانه منتظر گرفتن دستای کوچولوتیم😍😘

دیگه اتفاقیه ک افتاده شاید اگر طلاها رو نمیداد ب زور متوسل میشد و جونش و سلامتیش ب خطر میفتاد 

خواهرم چند سال پیش همسایه ای داشت مهمون براش اومده بود همون مهمون شب از خونه این رفته تو خیابون خفت گیر اومده سراغش خانمه مقاومت کرده و ب قتل رسوندش بنده خدارو

دیگه اتفاقیه ک افتاده شاید اگر طلاها رو نمیداد ب زور متوسل میشد و جونش و سلامتیش ب خطر میفتاد خواهرم ...

پس چی فکر میکرد ولش میکرد همین چندماهه پیش برای چندتکه طلا یه خانواده ۵نفره سربریدن

دیگه اتفاقیه ک افتاده شاید اگر طلاها رو نمیداد ب زور متوسل میشد و جونش و سلامتیش ب خطر میفتاد خواهرم ...

اره اونجوری آدم حاضره همه زندگیش رو بده ولی زنده بمونه

بنظرم مادرش کار عاقلانه ای کرد بی سر و صدا طلا رو داد 

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم... 

ولی یه حسی به من میگه دزد آشنا بوده خبر داشته مادرت طلا داره تعقیبش کرده،. بعد خبر داشته پسر بزرگ داره 

این کارش با نقشه بود

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم... 

طلا نباید اویزون کزد تو این طلاگرونی 

فقر ادمو ب همه کغری وادار میکنه 

تو شهر ما چند سال پیش به راننده تاکسی یه زن ک دستش پر طلا بوده میکشه طلاهاشو میبره 

زنه رو میبره بیرون شهر چال میکنه 

وقتی اعت اف کرده بردنش محل دفنو نشون داده دیدن از  این جسد زمین جون گرفته مث کود دور و ررش پر از علف و گل گیاه شده زمین کندن اسکلت زن بیچاره رو دراوردن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز