یادتونه اینجا میگفتم خواستگار دارم خانوادم میگن مراسم نگیر و این حرفا؟
(چند وقتیه راجبش نمیگم دیگه)
پسره کسی بود که به واسطه دوست های دبیرستانم همون دوران دبیرستان منو میشناخت اون موقع ها ابراز علاقه کرده بود که رد کرده بودم بعد ۷ سال پیداش شد دیگه هر دو صاحب کارو بار شده بودیم
گفت قصدم جدیه خانوادم میدونن و اینا برو به خانوادت بگو
از طرفی چون شرایط منو کامل میدونست اعتیاد خانوادم معلولیت خواهرم طلاق پدر مادرم و…
و شغل خیلی خوبی داشت خونه ماشین همه چیز قبول کردم
خانواده من قبول نکردن بیان خواستگاری گفتن امادگی نداریم حرف بزنین
حدود ۴۰ روز بعد خواهرش اومد با عمم آشنا بشه و کلی هدیه و اینا
بیاین بقیشو بگم
تایپ کردم امادست