ما تو یه ساختمونیم با خانواده شوهرم ولی همه خرج خوردو خوراک مرغ و‌گوشت و برنج و حبوبات همش با شوهرمه مثلا شوهرم همههههه چی میخره میزاریم انباری هروقت چیزی لازم داشتیم میریم میاریم .ولی مادرشوهرم تا چیزی کم میشه یا تموم میشه میگه چرا فلان چیز کم شد چقد مصرف میکنین یکم صرفه جویی کنین درحالی که ما دو نفریم بچم کوچیکه چیزی نمیخوره ولی اونا شش نفرن من چندباری خواستم بگم خودتون زیاد مصرف میکنین چیزی نگفتم که دلخوری پیش نیاد مثلا من چون انباری یکم ازم دوره یه کیسه برنج میارم‌خالی میکنم یا چندتا صابون و پودر لباسشویی میارم بعدا که مادرشوهرم میره میبینه میگه چقد برداشتی چقد مصرف میکنین اینجوری مصرف کنی تا سر سال نشده تموم میشه.اخه شوهر خودم خریده چرا برندارم یا مثلا گوشت میخریم شورم اندازه خودمونو میذاره یخچال خودمون مال اونارم میده خودشون (همیشه سهم اونا بیشتر از ماست چون بیشترن)خلاصه گوشت خودشون تموم میشه میاد میگه ما تموم کردیم داری یه بسته بدی😳من نگه میدارم دیر به دیر درست میکنم ولی اونا تا تموم میشه میاد میگه بده بهم نداریم
خب چه کاریه
شوهرت ک مشخصه بدش نمیاد
موندم تو چطور راضی شدی
خرج اونها رو کامل شوهرت میدع؟ چرا؟
مگ پدرشوهرنداری؟چقدسخت چجورخرج دوخانواروبده
چقد رو مخه بابا
خیلی سخته تحمل این شرایط
هر وقت شوهرت خرید میکنه سهم خودتونو مستقیم بیاره خونه
قطع ارتباط با اونا بهترین راهه
وااای چه سخت چه مسخره به جا اینکه شما سوال کواب کنی اینا میگن یه بار جدی برخورد کن به شوهرتم بگو این چه وضعیه
فک کنم با این وضع پس اندازم ندارین
چند سالته؟
خیلی ساده ای
این واقعا برای من قفله اصلا نمیتونم اینجوری زندگی کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز