واقعأ خسته شدم ازش خانوادم وضع مالیشون از ما بهتره هرروز یا دارن ماشبن عوض میکنن یا نمیدونم خونه میخرن شوهر احمق من هرچی درمیاره میریره تو حلق خانوادش امروز خواهرش زنگ زد ازش پول گرفت گفتم چطور داری برای خواهرت پول برنی اونوقت ب من گفتی هدیه زایمان ندارم بهت بدم ی النگو فقط خاستم پولی هم ک پس انداز کردم دادی ب خواهرت فلانی باید تویوتا کمری سوار شه من همچنان این ماشینمون باشه چون من ۱۵۰تومن پول داشتم مخفیانه شوهرم نمیدونه گفتم بیا اینو بگیر بذار رو پول ماشین ماشینمونو عوض کنیم بعدأ پس میدیم ب خواهرم خواهرم گفته هروقت داشتید بدید قبول نکرد چون زورش میاد بخاد پولشو پس بده مامانشم علنأ گفت ماشین میخایید چیکار همین ک دارید خوبه خانوادم مدام بهم سرکوفت میزنن ای خونت کوچیکه مستأجرید شغل شوهرت عین سگ میمونه دلم میخاد باهاشون قطع رابطه کنم خانواده شوهرم مدام ازمون میکنن خیلی دلم شکسته