حرف که زدیم مامانم تلفنی حرف میزد صدا میپیچید گفت کجایی گفتم خونه دارم اشپزی میکنم و بابام داره حرف میزنه و اینا.. گفت صدات نمیاد خوب و قط شد
بعدش در زدن ک رفتم درو باز کنم و تا اومدم دیدم پیام داده چی میکنی. کجایی. کجاییی. داری کجا میری خلوت شه جالبه .
دیگه اومدم دیدم پیاماشو زنگ زدم حرف زدیم گفت کجاییگفتم خونه و دوباره گفتم اره اینطور بوده گفت نه جایی دیگه بودی گفتم باورم نداری؟ میگم بخدا خونه ام گفت الان اره ولی قبلش نبودی گفتم بخدا خونه بودم گفت نه گفتم باور نداری گفت نه و خلاصه اعصابم خورد شد داد زدم گفتم خونه بودم تو باور نداری میفهمی؟؟؟ و قط کردم
پیام داده بعدش ک چشمم روشن (به من گفتی عوضی برو به درک باشه میرم به درک ) منم پیام دادم گفتم اول خوب گوشاتو وا کن بشنوی درست بعد این حرفارو بزن
گفتم تو باور نداری میفهمی؟ و قطع کردم.
جواب داد ک چه طرز حرف زدنه باشه میرم به درک بی احترامی نکرده بودی ک اونم کردی منم جوابشو ندادم دیگه فقط بعد پیام اخرم خداحافظی کردم
به نظرتون چی کنم بیاد سمتم اون واقعا اعصاب ندارم دیگ