از وقتی یادمه سخت درس خواندم ، یادمه چهارم دبستان که بودم واسه عید که تعطیل شدیم اومدم خونه مامانم داشت فرش میشست من رفتم تو اتاق نشستم برنامه ریزی کردم چطور درسامو دوره کنم تا پایان تعطیلات
آخه چه مرگم بود
الان شدم معلم ، شغلی که الان همه به راحتی واردش میشن و حقوقش از همه کمتره
هیچ چیز درست حسابی ندارم
ولی حسرت دوتا چیز میمونه تو دلم یکی گوشی اپل ،یکی دسته گل رز
در ضمن ۳۱ سالمه ، یه دختر دوسال و نیمه دارم
امشب با شوهرم درد و دل کردم هیچی نگفت رفت خوابید
حرف میزدم و اشک میریختم ولی اون بی توجه رفت
این روزا یاد شب نخوابیدنام افتادم ، چقدر تلاش کردم با ۳۰۰۰ تجربی رفتم معلمی ، همه همکارام با ماده ۲۸ شدن معلم ، واسه خودشون ۱۷٫۱۸ سالگی شوهر کردن الان بچه هاشون بزرگ معلم هم شدن