2777
2789
عنوان

خانما شما باشین تنها میخوابین

| مشاهده متن کامل بحث + 695 بازدید | 63 پست
من ک میترسم از جن وییییییی

ن من زیاد اعتقاد ندارم

ن اینکه نداشته باشما اعتقاد به اینکه ادم بتونه ببینتشون ندارم

چون شنیدم خدا بین جن و انس ی پرده ای قرار داده ک حق ندارن با هم ارتباط داشته باشن

ولی کلا تنها خوابیدن اونم توی شب یه جوریه برام

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خب من ک تنهام براخوابین نمیترسین شب

راستش رو بگم قبلاً تا اذان صبح بیدار بودم وقتی اذان می‌گفت خیالم راحت میشد می‌خوابیدم و همه ی لامپا رو تا صبح روشن میذاشتم میذاشتم ولی الان زمستون شده خیلی دیر اذان میگه با گوشی فیلم طنز میبینم خودمو سرگرم میکنم کم کم خواب میرم عادت کردم خیلی کم میترسم 

ن من زیاد اعتقاد ندارمن اینکه نداشته باشما اعتقاد به اینکه ادم بتونه ببینتشون ندارمچون شنیدم خدا بین ...

درسته من ترسوام ینی می‌خوابیدم ها مادر شوهرم ترسوندتم با بعضی حرفاش 😏

ایره هوا گریه جورخون ناو ریه 💔بوراو خفگی کشتم ای شهر اکسیژن نیه💔
حتما بخاطر هورمونات

بچه م تقریباً دو سالشه از اون موقع به بعد دیگه می ترسم از تنهایی حتی بچه م هم باشه

واسه امضاهاتون صلوات می فرستم فقط اعلام نمیکنم ./با عرض پوزش درخواست دوستی قبول نمیکنم / نامه ای به خدا:سین کن مشتی، کارمون گیره به مولا/ان شاءالله به حق حضرت زهرا هیچ زنی انتظار واسه اولاد دار شدن نکشه
درسته من ترسوام ینی می‌خوابیدم ها مادر شوهرم ترسوندتم با بعضی حرفاش 😏

چیا میگه مگه؟

ببین آیت الکرسی بخون من شنیدم وقتی آیت الکرسی میخونی خدا ی فرشته میذاره بالا سرت ک مواظبت باشه

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
راستش رو بگم قبلاً تا اذان صبح بیدار بودم وقتی اذان می‌گفت خیالم راحت میشد می‌خوابیدم و همه ی لامپا ...

آخی عزیزم خب تنها نیستی من اگه یه بچه چن ماهه هم پیشم باشه نمیترسم

ایره هوا گریه جورخون ناو ریه 💔بوراو خفگی کشتم ای شهر اکسیژن نیه💔
چیا میگه مگه؟ببین آیت الکرسی بخون من شنیدم وقتی آیت الکرسی میخونی خدا ی فرشته میذاره بالا سرت ک مواظ ...

چرت و پرت اینکه میرن توجلد انسان و خیلی چیزای دیگه 

امشب تنهام میترسم

ایره هوا گریه جورخون ناو ریه 💔بوراو خفگی کشتم ای شهر اکسیژن نیه💔
چرت و پرت اینکه میرن توجلد انسان و خیلی چیزای دیگه امشب تنهام میترسم

اره میفهمم این فکرا موقع تنهایی میاد سراغ ادم

ولی الکیه نگران نباش فیلم طنز بذار ببین بعد بخواب

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
درسته ولی همسایه خیلی مهمه قبلاً از همسایه مون می‌ترسیدم‌ الان بهتر شدم

جالب اینجاس من از آدم جماعت نمیترسم از دردم نمیترسم

ایره هوا گریه جورخون ناو ریه 💔بوراو خفگی کشتم ای شهر اکسیژن نیه💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792