2777
2789

اواخر تیر ماه یه روز اومد رفتیم خرید البته ناگفته نماند زیمن و خونه هر چی می‌خرید به نام من بود  به مناسبت های مختلف کلی طلا می‌خرید کلا دست به خرجش خوب بود و فوق العاده عاشق دوستاش مسخره میکردن با هر کی حرف بزنه چهار بار نگار اون وسط اسمش میاد 

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

یه شب شام خونه مون بود دوستش مرتب بهش زنگ میزد اصرار که بیار بریم یه جای گردشگری نزدیک شهرمون دوستش میشد همکار و شریکش اهل رفیق بازی و اینجور جاها رفتن نبود دلشم نمی‌خواست بره انگار توی رودروایسی گیر کرده بود تا دم در رفتم دنبالش گفتم بیا با موتور داداشم بریم دور بزنیم ول کن نرو گفت دیگه زشته صدبار زنگ زده فردا ظهر میریم دور می‌زنیم همینکه رفت انگار یه استرسی افتاد به جونم نمی‌دونستم چمه به مامانم میگفتم دست و پاهام مور مور میشه گپشام بود می‌کشه اصلا نمی‌تونستم یه جا بشینم 

دو سه ساعتی گذشت و من از استرس فقط آب می‌خوردم و نمی‌دونستم چمه زنگ زدم ببینم رسیده جواب نمی‌داد استرسم بیشتر شد دیدم زنگ خونه رو زدن شوهر خواهرش جلو در بود با حال پرشون به بابام گفت بیا کارت دارم دیدم بابا تا رفت پیشش دستشو گرفت کمرش نسشت جلو در دیگه مطمئن شدم هر چی هست حال بد خودم و این وضع مربوط به اونه دیگه تا چند روز نمی‌دونستم دور و ورم چه خبره انگار همه چی یه کابوس بود 

قبل این اتفاق ساعتشو گم کرده بود همون شب دیدمش بهم گفت ساعتم کف کمد افتاده رفتم دیدم واقعا اونجاست خواب و بیداریم کابوس بود همه آس فک میکردم برمیگرده فک میکردم یه اشتباهی شده خواب می‌دیدم رو تخت بیمارستان پا شده میگه میخواستم بترسونمت 

حتی تو خوابم ازش می‌پرسیدم چطور تونستی برگردی هر سری می‌گفت یه کاری کردم یه بار گفت برای یه مدرسه تانکر آب خریدم گذاشتن برگردم رفتم سراغ اون مدرسه واقعا تانکر آبشو اون خریده بود ولی خدا نذاشت برگرده 

خیلی از عمرمو با اون بود وقتی نبود واقعا خودمو گم کردم نمی‌دونستم باید چکار کنم عادت کرده بود صبح بیدار شم زنگ بزنه بگه امروز فلان جا بریم فلان کارو کنیم اصلا نمی‌دونستم چطور باید بدون اون زندگی کنم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792