من خواهرشوهرم اصلا از رو نمیره
حتی همسرمم خیلی جدی یه بار گفت دیگه درمورد غذای بچه چیزی نگو که کم بده یا زیاد بده
باورت میشه فرداش یه سر اومد در خونه مون کاری داشت اون وسطا گفت به بچه چیزی بده گرسنه اس🤦♀️
وقتی سرما خوردن اصلا نه برو خونه شون نه بیا، جدی میگم ، مریضی بچه به نظر من خط قرمزه
من مامان خودمم بخواد بیاد بدونم مریضه اجازه نمیدم میگم خوب شدی بیا چند روز بمون قدمت سر چشم ولی الان بچه م میگیره ازت، البته الان دیگه نمیگیم همه اطرافیانمون خودشون میدونن دیگه مریض باشن نه دعوت میکنن نه خودشون میان،
ما خودمونم رعایتشونو میکنیم
من الان ماه ششم بارداریمه، بدجوری سرما خوردم دخترم از مدرسه آورده ویرسشو، جون میکنم و کارامو کارای خونه و بچه و شوهر و همه رو میکنم ولی به مامانم نگفتم بیاد کمکم چون مریض میشه یوقت
آدما رو باید عادت دادبه قانون زندگی خودمون
من دقیقا همینه رفتارم
با خانواده خودم خداروشکر خیلی راحتم قبل اینکه من بگم نیایید اونا نمیان و رعایت میکنن رودروایسی نداریم
حتی خودمم وقتی مریض بودم فاصله گرفتم و ماسک زدم تا خانواده شوهرم بفهمن که برای خودشون هم همینم
ولی بازم درک نمیکنن
خواهر شوهرم با آبریزش فراوان و صدای تو حلقی اومد خونم گفت آب سرد خوردم گلوم گرفته سرما نخوردم🤦♀️
یا مادرشوهرم رو تازه همسرم از دکتر اورده بود سرماخوردگی شدید گرفته بود
بین سرفه هاش پسرمو میبوسید
یعنی داشتم سکته میکردم هیچی هم نمیتونستم بگم
بگو!! چرا نمیتونستی بگی؟
از بچه واجب تر چی داریم؟ به همسرت بگو بگه
تعریف کن براشون که مثلا بچه ی دوستمو یه آدمی که سرماخورده بوسیده بچه ده روز بیمارستان خوابیده دور از جون همه بچه ها باشه واقعا، بگو مریضی خیلی زیاد شده برای بچه ها و این حرفا
