امروز با دوستم رفتم کافه شوهرم هیچی نگفت ک کار داشته باشه خواب بود فقط گفت برادرم از شهر دور اومده امروز .. خواب رفت منم چندبار بیدارش کردم گفتم بیداری من دارم میرم بیرون یکم تکونش دادم ولی بیدار نشد منم رفتم الان اومدم یهووو داد زد چرا تو بیدارم نکردی مگه من نگفتم کار دارم داداشم زنگ میزد بخدا قسم اصلا نگفت کار دارم یهو داد زد با عصبانیت . گفتم ماشینت از کارواش آوردی گفت تو فقط به فکر مالی به فکر ماشینی خدا رو قسم میخورم از تاپیکام هم مشخصه صد سال یبار منو سوار ماشینش نمیکنه من پول و اینا اسمشم نمیارم جلوش منم گفتم مگه وظیفه منه بیدارت کنم؟ اخه نگفتی کار دارم و اینا … گفت بیشعور نشوووونت میدم میرم با کسی که وظیفه اش رو باهام انجام بده ده بار اینو گفت قلبم شکست قهرکرد رفت ابروم رو برد جلو همسایه بیرون نشسته بود و این داد میزد
چرا باید بهم بگه میرم با کسه دیگه خجالت نمیکشه مرد گنده انقدر آدم بدی هست و خیانتکار ک مطمعنم میره با یکی دیگ تا از من انتقام بگیره چون قبلا یبار اینکارو کرده بود متاسفانه …تقصیر من بود؟؟ چیکار کنم من مقصرم؟؟