۲۰ سالشه بی نهایت پسر لوس و رو اعصابیه
از بچگی بابام هرچی خواسته براش فراهم کرده
الان دیگه بابامم از پس خواسته هاش برنمیاد
ب زور از بابام ماشین گرفت و الانم توقع خونه مجردی داره
امشب برگشته به مامان بابام میگه برام مُردین برام تموم شدین
به بابام میگه ماشینتو آتیش میزنم
بعدم چند تا از سندهای بابام و با ماشینی ک بابام واسش خریده بود برداشت رفت
بابامم کلا آرومه بعدش قلبش درد میگیره از حرفای داداشم
امشب میگه برم از ارث محرومش کنم تو خواب ازم اثر انگشت نگیره و بعدا سهم دخترامو برداره نمیخوام چیزی بهش برسه
داداشمو میبینم دلم نمیخواد هیچوقت بچم پسر شه
الانم میگه دیگه این ماشین و سندای ک بردم رو نمیبینید همش سهم خودمه
بخوایید دخالتم کنید آتیششون میزنم
حالم ازش بهم میخوره
امشب امتحان داشتم اینقدر ذهنم بهم ریخت نمیتونم بخونم😔
امتحان فردامم خیییلی مهمه