اون زمان تازه بورس حرفش شده بود شوهرم چون تو زندان بود گفت ماشین میفروشم می‌زارم بورس ک حداقل ی پول بیاد دستمون بورس لعنتی کل ماشینمون خورد
عید ۱۴۰۰بود ک آزاد شد دیگه ن ماشین بود ن طلایی ی وام ب زندانیان میدادن گرفت و دوباره ماشین گرفت و مسافر کشی میکرد تا یکی از دوستاش بهش گفت ک بار قاچاق جای جا کنه رفت لوازم خانگی جای جا میکرد تو این شغل با آدمایی رفت و آمد کرد ک گل گذاشتن تو دستش پسری ک تا حالا لب ب قلیون نمی‌زد الان ی پسر سیگاری و گلی شده بود برای اولین بار بهم خیانت کرد نابود شدن بعد این همه سختی رفت با عشق سابقش بهم خیانت کرد بخشیدمش
سال ۱۴۰۱با بار قاچاق جارو برقی رباتیک گرفتنش ۷۰۰میلیون جریمه شدیم ماشین فروختیم تا الان ک الانه داریم فقد قسط جریمه میدیم
نابود شدیم دوبار تا مرحله طلاق رفتیم اما دلم نیومد میگم درست میشه اما
با این ک ی پسر جونه نگاش ک کنی انگا ب مرد ۴۰ساله نگاه میکنی
چطور کمکش کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز