صبح تاحالا مریضم ب شوهرم گفتم. میگ میخوام برم شهر
.رفته بازار تا ساعت یک.
ساعت یک زنگ میزنم.
میگ میخوام برم مسافر بگیرم. مساف نیست.
ساعت ۳ زنگ میزنم میگم رفتی. میگ ن بابا.
شوهر دروغگو.
معلوم نیست کجا میره. هرروز اسنپ شلوغ بود همثانیه مسافر. الان جطور صبح تاحالا مسافر نیست. فقط میخاد منو حرص بده با دروغش.
دربند من نیست مریصم.
میره پی بیناموسی مشخصه براش ارزشی ندارم. روز زن برام هیچی نگرفت. من گفتم منو بب دکتر. اونم بزور ده دقیقه برد ولی نگاهش ب زنای لخت و عملی و ... بود.
من نشسته بودم پیشش ارزش منو آورد پایین بهم بی احترامی کرد اصلا بمن توجهش نبود..
کنارش نشسته بودم اینجوری ود. اگه نباشم چجوریه؟
خودش قب ماشین خردن گفته بود جنبش ندارم. واس دختر مخترا چون هوایی میشم.
حتی با نگاه یا بوی عطر و... ولی بازم ماشین خزید.
میگمدچرا نگاه میکنی خیره میشی. میگ دوست دارم بتوچه.
خب نگاه کنم.
باید بتوج پس بدم.
گفتم میتونستی من ببینی ول یتومنو نادیده میگیری.
گفت خب دارم رانندگیمیکنم باید جلومو ببینم.
گفتم خب چرا زنای مردمو میبینی رانندگیتو بکن.
بازم گفت بتوچه. خودت جذب مرد خشگل نمیشیء
گفتم خاک توسرت. من دون عمل و ارایش و لباس و اینا خشگلمو خوش تیپ. اگه به خودم برسم و دلسو تو نباششم ازت بکنم. من از همه شون خشگلترم