اینکه کی نوبت من میشه
اینکه خودمو تو لباس عروس تصور میکنم.
اینکه مامان های هم سن من لباس های خشگل پوشیدن آرایشگاه رفتن ولی مامان من عین سن بالا ی کت و دامن قدیمی پوشیده و آرایشگاه هم نرفته
اینکه دخترای هم سن من اونقد اعتماد ب نفس دارن میرن گلی میرقصت همش این طرف اون طرف
ولی من از بس تو خونه ام از بس لباسم خوب نیس
از بس اونقد فحش و کتک شنیدم میشینم صندلی و و فقط نگاه و بغض میکنم