خانواده من بشدتتت ادمای سمی هستن.
از اونایی که دخترو اسیر میکنن
از اونایی که دختر براشون یه موجود اضاف
پول دارن قدرت دارن اما احمقن
خیلی سعی کردن پرو بال منو بشکنن
من دختر طایفه گوران از خانواده .... دو طایفه بزرگ
دخترای ما حق نفس کشیدن نداشتن
من لاک قرمز زدم اوههه دختر طایفه گوران
تازه باشگاهم رفت دانشگاهم رفت
خیلی کتکم زدن اما من نترسیدم من تمام
تابوهارو شکستم یادمه پدر بیشرفم سردانشگاه
چنان لگی بهم زد که به گفته خواهرم گویا دوساعت
میزان بیهوش شدم جلوش وایسادم حقمو گرفتم
من اره به خودم افتخار میکنم با وجود تمام
سختیا من رشد کردم پدرم حریفم نشد
اره اینم یه گوشه دیگه از زندگیم